فراز و نشيبها
مقدمه:
«اگر عدالت نباشد زندگي به زحمتش نميارزد». كانت
عدالت مفهومي است كه بشر از آغاز تمدن خود ميشناخته و براي استقرار آن كوشيده است و مثل آزادي قرين و همزاد آدمي است. ولي براي درك مفهوم عدالت بايد به مفهوم مخالف آن رجوع كرد؛ يعني فهم بهتر عدالت با توجه به مفهوم ملموستر ظلم به وجه آسانتري صورت ميگيرد. براي درك عدالت در انديشهها بايد مفاهيم ديگري مثل آزادي و برابري نيز فهميده شوند چرا كه اين سه مفهوم (عدالت، آزادي و برابري) با يكديگر روابط پيچيدهاي دارند و مثلث فلسفه اخلاقي – سياسي را تشكيل ميدهند. به طور كلي، مفاهيم عدالت و آزادي، مفاهيم اساسي انديشه سياسي هستند. در مورد اصطلاح عدالت اجتماعي كه از قرن نوزدهم در غرب رايج شده و در بين مسلمانان نيز رايج بوده و هست و امروزه در جامعه ما بسيار مطرح ميشود بايد گفت اين اصطلاح ظاهراً اولينبار توسط جامعهشناسان در نيمه قرن نوزدهم مورد استفاده قرار گرفت.
اما رواج بلامنازع آن به طور يقين در قرن بيستم جامه عمل پوشيد. عدالت اجتماعي مصداق ظهور آرمان بسيار قديمي عدالت توزيعي است. منظور علماي جامعهشناسي از عدالت اجتماعي اين است كه تمام قواعد حاكم بر افراد را بايد در وجدان عمومي جستوجو كرد و مبناي قواعد حقوقي بايد عدالت اجتماعي به معناي واقعي خود تأمين ميشود. اين عدالت در سه شكل تجلي ميكند. عدالت اداري، عدالت اقتصادي و عدالت قضايي. عدالت اجتماعي در واقع يكي از شعارهاي اصلي همه ايدئولوژيها و نهضتهاي سوسياليستي و شبهسوسياليستي است، كه پيشفرض اوليه آن عبارت است از برابري همهي افراد جامعه يا تصور اتميزهاي از اجتماعي كه در آن هيچگونه پيوند و سلسله مراتبي ميان افراد تشكيلدهنده جامعه وجود ندارد.(1) همچنين اصل «آنچه بر خود روا نميداري بر ديگران هم روا مدار» به عنوان قديميترين، مقبولترين و عامترين اصل اخلاقي است همه اديان الهي بر آن صحه گذاشتهاند و زيربناي عدالت هم قرار گرفته است.
کد خبر: ۲۸۵۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶